تقابل سنّت و مدرنیسم در اندیشه های جلال آل احمد (نقدی بر نظر منتقدان)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد دانشگاه بوعلی همدان

2 کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی

چکیده

کارنامه­ ی جلال آل احمد فراز و فرود فراوان دارد؛ از باورمندی به دین آغاز می­شود و مراحلی چون گرایش به مارکسیسم و نقد سنّت و چپ­ گریزی و غرب ستیزی را تجربه می­کند و در نهایت نیز بازگشت به سنّت و مذهب را توصیه می ­کند. بازگشت او به سنّت، اگرچه در ظاهر با نوعی سیاست‌بازی همراه است؛ امّا یک گرایش انتقادی ـ اصلاحی است که در آن پاره­ هایی از ویژگی­ های مثبتی که در اندیشه ­های لیبرالیستی غرب و دیدگاه­ های مارکسیستی شرق وجود دارد، برای ایجاد غنا و پویایی و روزآمد کردن باورهای سنّتی، می ­تواند با آن ترکیب شود. آل احمد بیش از هر چیزی به دو موضوع حسّاسیت بسیار دارد: یکی رسیدن به خودباوری در شناخت و مراقبت از سنّت­ ها و فرهنگ دینی، و دیگری، بیرون آمدن از سلطه ­ی اقتصاد و سیاست و فرهنگ استعماری غرب. به این دلیل است که می­توان اندیشه ­های غرب­زدگی و رجعت به مذهب را در کارنامه­ ی آل احمد، سنّت­ گرایی مدرن نام­گذاری کرد و نه مدرنیسم ارتجاعی که بعضی از منتقدان اصرار در به کارگیری آن دارند.
 

کلیدواژه‌ها