نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشگاه تهران
چکیده
چکیده
غزل همواره با تغزّل و مفاهیم عاشقانه، پیوندی ناگسستنی داشته است و مضمون عشق و سوز و گدازهای عاشقانه، پرشورترین لحظات را برای دوستدارانِ این قالب رقم زده است. با توجّه به عاشقانهبودنِ غزلهای اصیل، عاشق و معشوق دو رکنِ اصلی و بنیادین چنین آثاری را شکل میدهند. تکلیف یکی از این دو سوی معادله یعنی عاشق، مشخّص است و معمولاً مساوی است با نامِ شاعر یا راوی، امّا معشوق در غزل عاشقانة فارسی، نقش مهم و تعیینکنندهای برعهده دارد. در غزل معاصر، جلوههای دیگری از معشوق نمایان میشود. گاه از تصویرِ کلیشهای معشوق سرو قدِ کمانابروی جفاپیشه خبری نیست و شاعرِ معاصر، رنگ و لعابی تازه و امروزین به آن بخشیده است. با توجه به تعاملات اجتماعی بیشتر مردان و زنان در جامعة امروز، میتوان دلیلی جامعهشناسانه بر ظهور معشوقِ نوین در غزل امروز متصوّر شد. در کنارِ همة اینها، روحِ نوطلب و دیگرخواهِ انسانِ این عصر نیز مزیدِ برعلّت است و آنچنانکه در همة زمینهها چنین تغییر و تکاملی را شاهد هستیم، غزل نیز از چنین تحوّلی برکنار نمانده است و افقهای تازهای را پیشِ روی مخاطب شعر نمایان کرده است. قیصر امینپور در قالبهای مختلف شعری طبعآزمایی کرده است. در این مقاله غزلهای این شاعر مورد مطالعه قرار گرفته است و تلاش شده که انواع برخوردهای شاعر با عناصر عشق و معشوق در مجموعه غزلهای وی بررسی شود. همچنین سیر تحول شخصیت معشوق و نیز سیر تطور و تغییر زاویة نگاه راوی نسبت به آن، تبیین شده است.
کلیدواژهها