بررسی و تحلیل نظریه‌ی چندصدایی درحکایت افشین و بودلف از تاریخ بیهقی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان

چکیده

چندصدایی، یکی از مهم‌ترین نظریات «میخاییل باختین» در حوزه‌ی نقد و نظریه‌های ادبی است. برمبنای این نظریه، متون چندصدایی، متونی هستند که شخصیت‌های حاضر در آن‌ها هرکدام به یک‌میزان، حقّ اظهار نظر دارند و آزادانه تفکّرات خود را بیان می‌کنند؛ بدون این‌که صدایی بر صدای دیگر، برتری داشته باشد. باختین با مطالعه‌ی آثار «داستایوسکی» به این کشف، نائل شد و متون قبل از او را متونی تک‌صدایی نامید که فقط صدای راوی یا نویسنده‌ی داستان به‌گوش می‌رسید. گرچه از نظر منتقدان ادبی، متون چندصدایی عمدتاً مربوط به روزگار معاصر هستند امّا بررسی متون کهن نیز از این‌منظر، نشان‌دهنده‌ی حضور رگه‌هایی از خصلت چند صدایی است که در این بررسی‌ها همواره باید احتیاط را درنظرگرفت تا نظریه‌ها  بی وجه و بی‌دلیل بر متن‌ها تحمیل نشوند. تاریخ بیهقی، یکی‌ازمتن‌های مهمّ ادب فارسی‌است‌که در برخی از داستان‌هایش رگه‌هایی‌از چندصدایی دیده‌می‌شود. داستان«افشین ‌و بودلف»یکی از این داستان‌هاست که با تأمّل در گفتار و مکالمه‌ی شخصیت‌ها می‌توان برخی‌از مشخصه‌‌های چندصدایی را درآن مشاهده کرد. این ‌پژوهش به بررسی و تحلیل این ‌داستان از منظر نظریه‌ی چندصدایی می‌پردازد. یافته‌های پژوهش حاضر، نشان‌دهنده‌ی آن است‌که گرچه برخی از داستان‌های بیهقی از خصلت تک صدایی به دور نیستند امّا در حکایت افشین و بودلف، آواها و صداهای مختلفی به‌گوش‌می‌رسد که حاوی جهان‌بینی و طرز تفکّر اشخاص این داستان است.

کلیدواژه‌ها